پیش داوری
نوشته: دکتر اسماعیل درمان
مستر روانشناسی بالینی و مشاوره
شاید برای خودِتان یا یکی از دوستان و آشنایانِتان اتفاق افتاده که با دیدن یک شخص برای اولینبار، بگویند: ای آدم بد معلوم میشه! از چهره اش واضح است که انسان خوبی نیست!
یا: فلانی را میگی؟ او خو از فلان قوم است، پس آدم بااعتباری نیست.
یا: فلان حیوان را میگی؟ آن حیوان کثیف و نجس است.
یا: فلان محصول را میگی؟ همین که دیدم بدم آمد!
یا: زن ها…اند. مردها…اند. دخترها…اند. بچه ها…اند. مردم مذهبی…اند. مردم غیرمذهبی…اند.
و دهها و صدها مثال دیگر.
اینها نمونههای از پیشداوری اند. حالا پیشداوری را چگونه تعریف میکنیم؟
پیشداوری یا قضاوت زودهنگام، فکر یا احساسِ مخصوص راجع به یک فرد، شی، یا موضوع است که معمولاً قبل از جمعآوری و بررسی اطلاعاتِ لازم و سند معتبر پدید میآید و بیشتر بر شواهدِ ناکافی و خیالی استوار است.
بهعبارت دیگر، پیشداوری مبتنی بر منطق و واقعیت نیست، بلکه بیشتر استوار بر حدس و گمان و فرضیه است.
حالا پُرسشی که مطرح میشود، این است: این حدس و گمانهزنی و فرضیهبافی از کجا میآیند؟ بهعبارت دیگر، چرا پیشداوری میکنیم یا مورد پیشداوری قرار میگیریم؟
ما بهطور طبیعی عادت به طبقهبندی یا قالببندی اطلاعات داریم. از کودکی یاد میگیریم تا انسانها و اشیا را طبقهبندی کنیم. این طبقهبندی، ارتباطات، حفظِ معلومات و شناسایی محیط اطراف را برای ما آسانتر میکند. ما انسانها را به زنان و مردان، پیرها و جوانها، قد بلند و قد کوتاه، چاق و لاغر و…تقسیمبندی میکنیم. اشیا را به بزرگ و کوچک، باکیفیت و بی کیفیت، خوردنی و غیرخوردنی، و… تقسیم میکنیم. این طبقهبندی تا همین حد خوب است. مشکل زمانی پیدا میشود که بعضی ویژگیها که متعلق به یک فرد است را به دیگران تعمیم بدهیم.
حالا منظور ما از “تعمیم دادن” چیست؟
به بیانِ ساده، تعمیم دادن نسبت دادنِ ویژگی در یک شخص یا شی یا مسأله به تمام گروههای مرتبط به آنهاست. تعمیم دادن یعنی اینکه من از یک نویسنده کتابی بخوانم و کتابش را نپسندم، بعد بدون اینکه کتابهای دیگرش را بخوانم ادعا کنم که کل کتابهای این نویسنده بیکیفیت و غیرِقابلخواندن اند. یا با فردی از یک قوم و نژاد آشنا شوم، بعد خاطرۀ خوبی از این دوستی نداشته باشم و در نتیجه بگویم تمام افراد فلان قوم یا نژاد کسانی اند که به دوستی ارزش و احترامی قائل نیستند. یا مثلا غذایی از یک کشور دیگر را بخورم، مثلا غذای ازبکی یا ایرانی، و خوشم نیاید، بعد بگویم که تمام غذاهای این کشور بیمزه اند. به این میگوییم تعمیم دادن.
و مشکل از همین تعمیم دادن به وجود میآید. با تعمیم دادن، ما معمولا ویژگیهایی را به یک شخص، شی، یا موضوع نسبت میدهیم که شاید هیچ واقعیت نداشته باشند. مثلا بدون اینکه راجع به اسلام و مسیحیت و یهودیت بفهمیم، بیاییم بگوییم هر چه این ادیان میگویند مزخرف است. یا بدون اینکه تحقیق کنیم بگوییم سکولاریسم و پلورالیسم و تفاوت فرهنگی و…بد اند، در حالیکه الفبا و مبانی این مفاهیم را ندانیم.
پُرسش بعدی این است: چرا تعمیمدهی میکنیم؟
همانطور که اشاره شد، ما تمایل طبیعی داریم تا هر چیز را طبقهبندی و قالببندی کنیم. این قالببندیها معمولا بهصورت ناخواسته و ناخودآگاه صورت میگیرند و ناشی از طبیعت ما و نوع تربیت و فرهنگ ما و نوع تجربۀ ما اند. بهطور نمونه، در مثال بالا گفتم اگر تجربۀ دوستی ما با کسی خوب نباشد، ما تمایل داریم بگوییم تمام افراد متعلق به همان قوم و گروه آن شخص در دوستی خوب پیش نمیروند.
از سوی دیگر، ما با تعمیم دادن کار خود را آسان میکنیم و به خود زحمت تفکر و بررسی و تحقیق و بهکارگیری تعقل و منطق را نمیدهیم. تعمیمدهی آسان و ساده است؛ ما را مجبور نمیکند تا فکر خود را به کار اندازیم. بهخصوص با نسبت دادن ویژگیهای چون “فلانی کماستعداد، کوتهفکر، چاق، پُرخور… است” معمولا احساس خوبی به ما دست میدهد. باور ما این است که برداشتِ ما درست و قطعی است، در حالیکه این باورهای بهظاهر درست استوار بر تجربهها و تفسیرهای محدود ما اند.
عامل دیگر، برخورد و تعامل کمتر با فرهنگ و مردم دیگر است. به هر اندازه که تعامل و ارتباط با گروهها و فرهنگهای دیگر کمتر باشد، به همان اندازه معلومات ما در باره آنها کمتر بوده و تمایلِ ما برای همانندسازی بیشتر است و بههمین دلیل بهزودی در دامِ پیشداوری میافتیم. مثلاً میگوییم: امریکاییها…اند. سیاهپوستها…اند. اروپاییها فلان کار را دوست دارند. در حالیکه عاجز از درک اینیم که امریکا به یک فرد یا گروه خلاصه نمیشود. سیاهپوستها یک نژاد بزرگ اند با صدها شاخه و خُرده فرهنگ، و اروپا یک کشور نیست، بلکه یک قاره با صدها فرهنگ و دهها زبان رایج با تاریخِ طولانی است.
به بیانِ ساده، تعمیم دادن نسبت دادن ویژگی در یک شخص یا شی یا مسأله به تمام گروههای مرتبط به آنهاست.
پُرسش بعدی این است: اگر پیشداوری آسان است، چرا این رفتار را ادامه ندهیم؟
در پاسخ باید گفت که پیشداوری، پیامدهای مخربی دارد. اولین مشکل عمدۀ پیشداوری ایجاد سوءتفاهم و شکاکیت است. سوءتفاهم میتواند منجر به اختلاف و کشمکش و خشونت گردد. در بهترین حالت پیشداوری سبب تنبلی ذهنی و فکری ما شده و در دنیای کوچک تعصب و محدوداندیشی باقی میمانیم و از تجربه برخورد و تعامل و لذت بردن از تنوع فرهنگی و فکری و رفتاری محروم میمانیم و مانع دوستیها و صمیمیتها و اشتراکات کاری و فکری و تعلیمی و فرهنگی و تجارتی میشویم. نزدیکی و تعامل با گروههای متفاوت میتواند سبب رشد تحمل و مدارا و دگرپذیری و تکثرگرایی یا همان پلورالیزم گردد.
پُرسش آخری درین مبحث این است: چگونه پیشداوری را به چالش بکشیم و آن را محدود کنیم؟
اول باید قبول کنیم که پیشداوری در ما وجود دارد، حالا شاید زیاد یا کم، ولی وجود دارد و هر کدام ما در مقطعی از زندگی دست به پیشداوری زده ایم. با پذیرا شدن این واقعیت است که میشود قدم بعدی را برداشت و آن به چالش کشیدن آن است. برای این کار باید ارزشها و نگرشهای خود را بررسی کنیم:
آیا این ارزش یا باور من صحیح است؟ مثلا اگر به این باور داریم که فلان قوم فلان عادت ناشایست را داردد، این باور چقدر درست است؟ چرا درست است؟
آیا به تمام حقایق مرتبط با آن دسترسی دارم؟
آیا من این باور خود را تعمیم نداده ام؟
آیا به جای کل تصویر، فقط به ابعاد و جنبههای منفی آن تمرکز کرده ام؟
آیا عادلانه است که به این فرد یا گروه برچسپ بزنم؟
و…
وقتی متوجه پیشداوری خود شدید و دیدید که باور تان در بارۀ آن شخص یا شی یا موضوع درست نیست، به دیگران نیز بگویید، از شخصیت شما چیزی کم نمیشود! سعی کنید در بارۀ گروهها، اقوام، و ارزشهای فرهنگی معلومات خود را بیشتر کنید تا برداشتهای قبلیتان یا تأیید یا رد شوند.
یادتان باشد که انسانها تفاوتهای فردی دارند و مشکل است بتوان یک ویژگی فردی را به یک گروه نسبت داد. اگر فردی از یک قوم مثلا مهمان دوست نیست، دلیل نمیشود بگوییم تمام آن افراد مهمان دوست نیستند.
با دیگران به احترام رفتار کنید. حداقل به شکلی رفتار کنید که توقع دارید دیگران با شما رفتار کنند. احترام، احترام میآفریند و مهربانی، مهربانی. اگر این ویژگی در تمام موارد صدق نکند، در اکثر موارد صدق میکند.
کوشش نکنید ویژگیها و رفتارهای افراد دیگر را تغییر دهید. زیبایی به رنگارنگی و تفاوتهاست. بههمین دلیل، بهعوض تلاش برای تغییر دیگران، بهتر است تلاش کنیم تا پذیرای این تفاوتها باشیم. دنیا مملو از انسانهای متفاوت بوده و همیشه همینطور خواهد بود.
قبل از اینکه راجع به شخص قضاوت کنیم، خوب است تا از خودش یا افراد دیگر راجع به او معلومات خود را بیشتر کنیم. پیشتر از اینکه در ذهن خود یک مجموعۀ مسایل را راجع به او ردیف کنیم، بسیار محتمل است که یک سوال ساده کار ما را آسان کند و نیازی به صرف این همه انرژی نباشد!
در پایان، یاد ما باشد که غیرممکن است ما با هرچیزی موافق باشیم. همینطور برای دیگران غیرممکن است تا با تمام باورها و رفتارهای ما موافق باشند. در عوض، همانطور که در بالا اشاره شد، راه سومی را بیابیم که عبارت از پذیرشِ طرفِ مقابل با وجودِ مخالفتها و تفاوتهاست.
منابع:
- Theories and Practice of Counseling & Psychotherapy, Gerald Corey, 2008
- روانشناسی پیشداوری، مریم بوذری، مجله پیام مشاوره، شماره ۵۹
- چگونه از پیشداوری اجتناب کنیم؟، مجله پیام مشاوره، شماره ۱۰۵
- ۰ نظر
- ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۳۵
- ۲۹۳ نمایش