انسانیت

انسانیت

انسانیت

انسانیت

درباره انسانیت میخواهم بنویسم
هر آنچه که نیاز می بینم

از مرگ نترسید
از این بترسید که وقتی زنده اید
چیزی درون شما بمیرد به نام
"انسانیت"

آخرین مطالب
پیوندها

معیار انسان خوب و بد

پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۰ ق.ظ

آیا تا کنون فکر کرده اید که چه کاری اخلاقی است و چه کاری اخلاقی نیست؟ وقتی این عبارت را می شنوید که : «فلانی از اخلاق خوبی برخوردار است» و یا «فلان شخص، بداخلاق است»، چه مفهومی در ذهن شما نقش می بندد؟

اگر از شما بپرسند که «خوش اخلاقی چیست؟»چه پاسخی می دهید؟ حتما خواهید گفت کسی که همواره لبخند می زند و چهره عبوس و گرفته ندارد و از روابط عمومی خوبی برخوردار است ، فرد خوش اخلاقی است. ولی همه سخن در این است که شاید این فرد برای دستیابی به منافع خودش چنین برخوردی دارد؟ اگر چنین است ، در واقع ، او شما را گول می زند و می خواهد از زودباوری شما سوء استفاده کند. در این صورت ، آدم متقبّلی است. پس چگونه می توان او را فردی «خوب» و «اخلاقی» دانست؟

احتمالاً وقتی برای خرید به بازار رفته اید، با فروشندگانی برخورد کرده اید که با لبخند و خوش رویی ، مشتریان را تحت تأثیر قرار داده و توانسته اند جنس خودشان را بفروشند. آیا در ذهنتان این پرسش نقش نبسته است که فروشنده ، لبخند و خوش رویی را ابزاری برای فروش کالا و جذب مشتری قرار داده است؟ اگر چنین است ، چگونه می توانیم بین یک خوش اخلاق واقعی و خوش اخلاقی که از این ویژگی به عنوان ابزار استفاده می کند ، فرق بگذاریم؟ آیا نتیجه چنین تردید و دودلی در برخورد با افراد خوش اخلاق ، نوعی بدگمانی در ما ایجاد نمی کند؟ پس از این ، به چه کسی اطمینان خواهیم داشت؟ و اگر بدگمانی و عدم اطمینان وجودمان را پر کند ، چگونه می توانیم در جامعه خودمان زندگی کنیم؟

معیار خوب و بد

آیا معیاری برای تشخیص خوب و بد وجود دارد؟ می توانیم بگوییم که همه ما انسان ها، چیزهایی را خوب می دانیم ، چیزهایی را بد می دانیم و در مواردی هم اختلاف سلیقه و یا برداشت داریم. بنا بر این ، می توانیم مواردی را که اتفاق نظر وجود دارد ، ملاک خوب و بد بدانیم و بر آن پایه عمل کنیم؟

به عنوان نمونه ، همه ما دروغ گفتن ، دزدی کردن ، مردم آزاری ، بی وفایی ، پیمان شکنی ، نیرنگ بازی و ویژگی هایی از این دست را بد می دانیم و در مقابل ، راستگویی ، بی آزاری ، وفاداری ، صداقت و صمیمیت و امثال آن را خوب می دانیم. بنا بر این ، می توانیم همین ها را اخلاق خوب و بد بدانیم و بر این پایه، داوری کنیم؛ امّا سخن در این است که اگر در شرایطی قرار گرفتیم که چاره ای جز دروغ گفتن یا دزدی کردن و امثال اینها نداشتیم ، تکلیف چیست؟ اگر کسی از گرسنگی در حال مرگ بود و یا بیماری لاعلاجی داشت و به خاطر زشتی دزدی ، دست به دزدی نزد و به خاطر نداشتن غذا و دارو ، جان باخت ، شما کار او را تحسین می کنید یا تقبیح؟

حتما همه ما یک نظر نخواهیم داشت. پاره ای کار او را تحسین می کنیم و پاره ای دیگر تقبیح! بنا بر این ، به یک توافق و وحدت نظر نرسیدیم. آیا در این صورت می توانیم بگوییم که دروغ گویی یا راست گویی نمی تواند از معیار اخلاقی بودن و یا بی اخلاقی باشد؟

بستر روانی رفتارها

ما ، در زندگی ، تحت فشارهای بسیار قرار داریم. بخشی از این فشارها کاملاً آشکار و واضح است؛ امّا بخش عمده این فشارها پنهان است که در بسیاری مواقع ، خودمان هم به آن آگاهی نداریم. رفتارهای ما بازتابی از اندیشه ، باور ، احساس و عاطفه مان است. و عاطفه ما معمولاً رها و آزاد نیست. گاهی از چیزی خوشمان می آید و فکر می کنیم که آگاهانه آن را دوست داریم، در حالی که این خوشی ، پیشینه ای دارد که اگر نبود ، چنین حالتی به ما دست نمی داد ، و گاه از چیزی بدمان می آید و این بد آمدن ، تحت فشاری ناپیداست که بر عاطفه مان سنگینی می کند. آیا در این موارد ، رفتارهای ما می تواند به خوبی و یا بدی توصیف شود؟

در روان شناسیِ جرم گفته می شود که پاره ای از رفتارهای مجرمان ، ریشه در گذشته های دور شخص دارد و حتی گاه در دوران کودکی و بلکه در زمان شیرخوارگی و نوع ابزار احساسات مادر و یا پدر ، نهفته است. در این صورت ، توصیف رفتارها به خوبی یا بدی ، بسیار دشوار است. ارائه ملاک برای داوری در رفتارهای انسان ها بدون در نظر گرفتن دو عامل : محیط های مؤثر در رفتار شخص و نیز فشارهای عاطفی و ذهنیّت های نهفته ، کاری ناسنجیده به نظر می رسد.

از سوی دیگر ، فقدان ملاک داوری در رفتارهای انسان ها، موجب پذیرش هر رفتاری از هر شخص می گردد و باعث آشوب و بِلبَشو و بی سامانی در زندگی بشر می شود و زندگی را برای انسان در جامعه، دشوار و بلکه ناممکن می سازد.

دو گونه معیار : مُطلق و نِسبی

به نظر می رسد که باید دو گونه معیار برای خوب و بد اخلاق در نظر گرفت. رفتارهایی که قطع نظر از فشارهای عاطفی ، خوب و یا بد هستند (که این قبیل رفتارها را باید معیارهای «مطلق» یا «همیشگی و همه جایی» شمرد) و رفتارهایی که تحت فشارهای عاطفی ، خوب یا بد هستند (که این قبیل رفتارها را باید خوب و یا بد «نِسبی» شمرد). رفتارهای خوب و بدِ نسبی ، در شرایطی خوب و در شرایطی بد هستند؛ یعنی در شرایطی و از بعضی افراد ، خوب اند و در شرایط دیگر و از افرادی دیگر ، بد هستند و این نسبی بودن هم، چیز غیر قابل درکی نیست و تقریبا همه افراد جامعه ، از این شرایط و نسبت ها خبر دارند و بر پایه آنها داوری می کنند.

دین و معیارها

اگر این موضوع را بخواهیم در سایه مفاهیم دینی بررسی کنیم ، باید چند اصطلاح دینی را مورد توجّه و دقت قرار دهیم. یکی از این اصطلاح ها «تقوا» است.

الف. تقوا

اگر بخواهیم در ادبیات فارسی، واژه ای پیدا کنیم که بتواند تا حدودی بار معنایی اصطلاح «تقوا» را برساند باید از واژه «رهایی عاطفی» استفاده کنیم.

تقوا ، دستیابی به موقعیتی است که انسان بتواند عاطفه و احساس خودش را از فشارهای آشکار و نهان ، رها کند و آگاهانه و تهی از فشارها تصمیم بگیرد. در این صورت ، فشارهای بیرونی بر او چیره نمی گردد و تحت تأثیر خشم ، ترس ، طمع ، ناراحتی ، خوشی و دیگر عواطف تأثیرگذار ، تصمیم نمی گیرد. چنین شخصی، ناتوان و اسیر «عاطفه» و به تعبیر بهتر : اسیر «عاطفه در بند» نیست و از قدرت والایی برخوردار است که می تواند رفتارهای خودش را معیاردار کند. این قبیل افراد ، معمولاً رفتارهای خودشان را بر پایه معیارهای مطلق قرار می دهند؛ معیارهایی که بدون سایه سنگین شرایط تأثیرگذار ، خوب هستند.

شاید توصیه و تأکیدی که در اسلام بر مقوله تقوا شده است و معیار سنجش بین افراد و امتیازبندی آنان در نزد خدا قرار داده شده است ، همین نکته باشد که افراد در این فضا می توانند به خوب و بد مطلق ، نزدیک شوند و آن را معیار رفتار خود قرار دهند.

رفتار افراد باتقوا ، معمولاً از سوی کسانی که تحت تأثیر «عاطفه در بند» داوری می کنند ، قابل درک نیست. از خودگذشتگی ، فداکاری ها ، پایداری ها ، تسلیم ها، خطرپذیری ها ، فروتنی ها و ده ها ویژگی به ظاهر متضادّ تقوا پیشگان ، در چارچوب سنجه های «عاطفه های در بند» ، توجیه ناپذیر و نقدآلود است. به عنوان نمونه ، این که چرا علی(ع) برای مدت کوتاهی معاویه را کارگزار خود در شام قرار نداد تا پس از تثبیت قدرت خویش ، او را عزل کند و در نتیجه از پیش آمدن جنگ صفین پیشگیری نماید و یا پیشنهاد خوارج را در مورد توبه کردن خویش قبول نکرد تا از جنگ نهروان ممانعت به عمل آورد و یا طلحه و زبیر را برای زمانی اندک ، وارد حکومت نکرد یا حتّی برای مدّت کوتاهی ، آنها را بازداشت نکرد تا از جنگ جمل ، پیشگیری نماید ، در قاموس کسانی که گرفتار «عاطفه های در بند» هستند ، توجیه روشنی ندارد و درستی و نادرستی این تصمیم ها را فقط کسانی که از تقوا و یا همان رهایی عاطفی برخوردارند ، می فهمند.

در این سطح ، معیارهای اخلاقی و غیر اخلاقی ، معیارهای مطلق هستند در این جا نیرنگ و دروغ ، با همه آثار و فوایدی که بر آنها مترتّب است ، اخلاقی نمی شوند و همچنان غیر اخلاقی می مانند و برعکس ، راستی و صداقت ، با همه زیان هایی که به بار می آورند ، همچنان اخلاقی و ارزشمندند. انسانی که به این مرحله می رسد ، تحت تأثیر هیچ فشار درونی یا بیرونی قرار نمی گیرد و از یقین و آرامشی برخوردار است که در سایه آن ، تصمیم آگاهانه و هوشیارانه و آزادانه می گیرد.

ب. امر به معروف و نهی از منکر

اصطلاح دینی دیگری که در این زمینه در دین مطرح است ، «امر به معروف و نهی از منکر» است. معروف ، به معنای «رفتارهای مورد تحسین جامعه» و منکر ، به معنای «رفتارهای تقبیح شده در جامعه» است. معروف ، چیزی است که جامعه آنها را می شناسد و می پذیرد و منکر ، چیزی است که جامعه نمی شناسد و مورد پذیرشش نیست.

به نظر می رسد بهره گیری دین از این دو واژه به جای واژه «حُسن» و «قُبح» (و امثال آنها) جای تأمل جدّی دارد. اسلام برای باورها و برداشت های جامعه ، هویّتی قابل احترام قائل است. جامعه نه تنها خودش به عنوان «هویّت» و «شخصیّت جمعی» تحت فشارهای گوناگون است ، بلکه عموم افراد آن هم از «عاطفه در بند» برخوردارند. خوبی ها و بدی های جامعه ، خوبی و بدی مطلق نیستند و نمی توانند باشند و انسان به ناچار در چنین محیطی زندگی می کند. تکیه بر معیارهای مطلق در جامعه ، جامعه را از کارایی باز می دارد و به بی سامانی و بی نظمی می کشاند. از این رو ، در اسلام ، در دعوت همگانی به خوبی و پرهیز از بدی ، معیارهای شناخته شده جامعه نیز (که نسبی و تحت تأثیر شرایط هستند) ، ملاک قرار می گیرند و افراد جامعه ، به آنچه در نزد جامعه «معروف به خوبی» است فرا خوانده می شوند و آنچه جامعه آن را قبول ندارد و نمی شناسد ، نهی گشته اند.

بر این اساس ، می توانیم چنین نتیجه بگیریم که رفتارهای افراد جامعه در دو سطح ، قابل بررسی و سنجش هستند. در سطحی که افراد به مرحله «رهایی عاطفی» دست یافته و به تقوا رسیده اند (که در این سطح ، خوب و بدِ مطلق ، معیار است) و در سطحی که افراد ، هنوز در بند «عاطفه در بند» هستند (که عموما چنین اند) و در نتیجه ، ملاک خوب و بد در رفتار آنها ، خوب و بد نسبی است و این خوبی ها و بدی ها ، چیزهایی هستند که جامعه ، آنها را خوب می داند و یا بد می شمارد.

رابطه دو معیار

گرچه این که روزی جامعه ای شکل بگیرد که بد را خوب و خوب را بد بشمارد ، غیرقابل تصوّر نیست ، امّا تاریخ بشر نشان داده است که چنین چیزی هیچ گاه تحقّق نیافته است و به احتمال بسیار ، هرگز هم تحقّق نخواهد یافت و حتی اگر در جامعه ای به فرض ، «دروغگویی» عادی شده باشد ، به این مفهوم نیست که دروغگویی در ذهن جامعه ، وصف «خوبی» یافته و راستگویی عنوان «بدی» پیدا کرده است؛ بلکه در چنین جامعه ای هم ، باور جامعه بر نیکی و معروف بودن «راستگویی» وبدی و مُنکَر بودن «دروغگویی» است. از این رو ، نباید به خود بیم راه دهیم که اگر اخلاقیّات را در بعضی سطوح ، «نسبی» دانستیم ، مشکل پیش می آید و معیارها از بین می روند و مرز خوبی و بدی برداشته می شود و عنان زندگی بشر به دست هوسباز جامعه می افتد! زیرا افراد جامعه ، و به تبع آنها خود جامعه ، با این که تحت فشار محیط بیرونی و نیز «عاطفه های در بند» هستند ، امّا در مجموع ، از توانی خداداد (فطری) برخوردار هستند که می توانند فارغ از رفتارهای روزمرّه شان ، قضاوتی اخلاقی انجام دهند. این قضاوت ، معمولاً نزدیک به داوری افراد برخوردار از «رهایی عاطفی» است و از این رو ، ملاک های نیکی و بدیِ نسبی ، همواره در امتداد ملاک های نیکی و بدیِ مطلق و تحت تأثیر آنها هستند.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی